یک احساس خوب

سلام به دوستان گلم در همه جای دنیا

این روزها احساس می کنم خیلی شادتر هستم نسبت به روزهای قبل . نمی دونم چرا ولی یه احساس خاصی دارم با اینکه همیشه به زندگی خوشبین بودم و شاد  ولی این روزها احساس   می کنم که یه کم عوض شدم و دیدم بهتر از روزهای قبل شده نمی دونم شاید گرما باعث شده مخم تکون بخوره نمی دونم والله چی بگم. این روز ها از خدا فقط یه چیز می خوام و اون اینکه برای یه لحظه هم که شده قطرات بارون از آسمون سرازیر بشن چقدر  اون لحظات شیرینه  البته  برای من دیگرون رو نمی دونم. ما انسانها از چیزی که داریم قدرش رو نمی دونیم و اغلب دمدمی مزاج  هستیم  مثلا  خود  من  وقتی زمستون  هست  گله می کنم از سرما  و می گم ای کاش تابستون بود حداقل گرماشو می شد تحمل کرد ولی الان  درست  برعکس  این  رو  می گم  در  صورتیکه یه حسی در بدنم وجود داره که می گه قدر همین را هم  بدان چه بسا در زمستان به دنبال پرتوی از این نور و اشعه ی آفتابی هستی که ازش در حال حاضر گریزانی.

این هفته به اتفاق وحید به تماشای دو فیلم شام  عروسی و  آتش بس رفتیم . شام  عروسی    خوب بود ولی فیلم آتش بس به نظرم واقعا آموزنده بود . نکاتی در فیلم وجود داشت که واقعا برای زن و شوهرهای جوان مفید بود بهتون پیشنهاد می کنم اگر این فیلم رو ندیدین حتما ببینین البته  با دقت .

خب دوستان گلم یه خبر خوب دارم براتون و اون این است که یکی از دوستان وبلاگی ما  (وبلاگ معصوم) بالاخره به آرزویش رسید و توانست با آن فرد مورد نظرش ازدواج نماید من واقعا خوشحال شدم و از اینجا به آقا رضا و معصومه خانم دو زوج خوشبخت تبریک می گویم.

هفته ی پرکاری را داشتم علاوه بر کار اداره و کار منزل کار نشریه ورزشی مان هم بر دوشم اضافه شده سردبیر این نشریه وحید است و من به عنوان مدیر داخلی آن می باشم  که در  این هفته نشریه مون انتشار پیدا می کنه ولی باید بگم کار در نشریه واقعا سخت است اصلا وقت و بی وقت ندارد و باید همه ی فکر و ذهنت فقط و فقط  نشریه باشد  برامون دعا کنین که بتوانیم به اون هدفی که داریم برسیم و در میانه ی راه نمانیم در اینجا از دوستانی که مایلند در زمینه ی ورزشی ما  را همراهی کنند استقبال می کنیم و این بسی مایه ی افتخار ماست .

با آرزوی موفقیت و شادکامی برای یکایک شما عزیزان

 

روز پدر

سلام سلام سلام

سلام به دوستان گلم

تولد حضرت علی (ع) و روز پدر رو به تمامی مردهای روزی زمین (خصوصا همسر گلم) تبریک  می گم امیدوارم که در این روز هدیه های خوب خوب (مثل وحید) از همسر و دوستانتان دریافت کنید.

درضمن روز خبرنگار رو به تمامی خبرنگاران خصوصا خبرنگاران شهرم و همسر عزیزم تبریک می گم امیدوارم سال به سال موفق تر از سال قبل در این زمینه باشند.

امروز اداره مون جشنی به مناسبت تولد حضرت علی (ع) تدارک دیده بود و از پرسنل نمونه هم قدردانی نمودند و لوح تقدیر و مبلغی پول نیز به آنها دادند که وحید نیز از این قائده مستثنی نبود و بعد از اینکه هدیه اش را دریافت کرد  آن را به من تقدیم نمود و با این کارش نشان داد که روز مرد و زن ندارد بلکه هدف این است که به بهانه های مختلف در هر جا و هر زمان که باشیم می توانیم محبت خودمان را ابراز کنیم. فقط و فقط می تونم بگم وحید جون بابت همه چیز ازت ممنون امیدوارم که سالهای سال در کنار تو روز پدر را جشن بگیرم (البته در سالهای آینده به همراه ملودی کوچولو ) شوخی کردم بابا فکر بد نکنید .

الان مدتی است که به وبلاگ زن و شوهر ها می روم و بیشتر وقت من را هنگامی که پای کامپیوتر می نشینم بخود اختصاص داده واقعا به فکر می روم و تصمیم می گیرم که وبلاگی مشترک با وحید داشته باشم ولی پیش خودم می گم بابا ما که همه می شناسنمون و      نمی شه مسائل خصوصی خصوصا ریز و پیز زندگیمون رو از اول شرح بدیم ولی مطمئن باشید یک روز این کار را خواهم کرد البته به صورت ناشناس و با تغییر اسم آن روز کی بیاید خدا داند.

از هوای شهرمون بگم که فوق العاده گرم است و اصلا برای خرید هم نمی توان بیرون رفت. من و وحید که صبح زود ماشین اداره دم درب منزلمان دنبالمان می یاد و ظهر هم دم درب پیاده می شیم و خیلی گرما اذیتمان نمی کند ولی امان از بعدازظهرها که کاری داشته باشیم   و بخواهیم زودتر از منزل بیرون بیایم وای وای  من فقط غر می زنم و از گرما شکایت می کنم دعا کنید شهر ما نیز خنک شود یا ما بتوانیم مرخصی بگیریم و چند روزی به مسافرت به شهر خوش آب و هوایی بریم.

تشکر ویژه دارم از دوستان عزیزم که با نظرهاشون همیشه مرا شرمنده خوده کرده و می کنند و امیدوارم به حق این روز مبارک هرچه از خداوند می خواهید به زودی زود برآورده گردد. آمین

 

 

 

اتفاقات خوشایند

سلام خدمت دوستان وبلاگی خودم

فقط می تونم بگم شرمنده  از اینکه از زمان آپ کردنم مدت طولانی گذشته آخه اتفاقات خوشاندی رخ داده شما که نمی دونین شده کلی حرف دارم براتون

اول اینکه من دیگه در خانه مطبوعات نیستم و کارمند شهرداری شده ام (البته هنوز هم خودم رو متعلق به آنجا می دونم و هنوز هم با     اعضای آنجا در ارتباطم و رابطه ام قطع نشده و نمی شود) در کنار وحید در شورای شهر هستم جایی که سالهای (پیش حدودا ۵ سال )      تا الان در آن رفت و آمد دارم جایی که همیشه وقتی برای تهیه گزارش به این محل می اومدم قبل از هر چیز به قسمت طارمه آن که در       مقابلش دریا قرار داشت می رفتم و لذت می بردم . ساختمان محل کار ما حدود ۱۰۰ سال قدمت دارد و در مقابل آن دریای بیکران خلیج      فارس قرار دارد واقعا منظره ی جالبی دارد خصوصا در روزهای بارانی . دیگر صبح ها نیز از وحید جدا نیستم و با هم به اداره رفته و با هم      برمی گردیم و دیگر اینکه تلفن ها از دست ما راحت شدند و ربع ساعت به ربع ساعت دیگه به هم زنگ نمی زنیم و همواره در کنار یکدیگر      هستیم.                                                                                                                                                                     

                    --------------------------------------------------------

بالاخره پلاژ بانوان هم افتتاح گردید البته این کار محصول همکاری ارگانهایی ازجمله شهرداری بوشهر - شورای شهر- نیروی انتظامی و نیز گزارش های من در چهار سال پیش بود که آن موقع در هفته نامه نسیم جنوب به عنوان خبرنگار بودم و زمان شورای شهر اول بود . روز    افتتاح پلاژ من و وحید با اعضای شورا رفتیم خیلی خیلی خوشحال بودم این پلاژ در ایران تک است البته فاز اولش راه افتاده و هنوز خیلی  کار داره ولی باز هم غنیمت است . من تا حالا که وقت نکردم برای شنا برم ولی حتما تا آخر هفته به اتفاق دوستانم می روم . از شما دوستان  گلم که در استانهای دیگه هستید دعوتتون می کنم که به بوشهر که اومدین به این پلاژ هم بیان و استفاده کنین.

 ------------------------------------------------------------------

راستی روز زن به تمامی زن های عالم مبارک (البته می دونم که خیلی ازش گذشته) در این روز من به خانه سالمندان رفتم واقعا که خیلی ناراحت شدم بعد از آن شهرداری مراسمی برای زن های کارمند در اداره گرفته بود و به ما هدیه ای نقدی و لوح تقدیر دادند . درضمن  از طرف شورا نیز هدیه ای به من داده شد روز خوبی بود چون ...

البته هدیه وحید صرف یک امر خیر کردم.

در خانه مطبوعات نیز دو روز بعد جشنی برگزار شد که واقعا خیلی خوش گذشت خصوصا به من و در آنجا نیز از من و دیگر خبرنگاران زن در استان تقدیر شد.

در پایان از تمامی عزیزان که به خانه ی ملودی سر می زنند و مرا با نظراتشان شرمنده می نمایند تشکر می کنم.