سینما-مسافرت و کتاب

سلام به دوستان دوست داشتنی ام

طاعات وعبادات شما بزرگواران مورد قبول خداوند باشد. انشاءا...

* در روزهای آینده روز سینما را در پیش داریم که متاسفانه در شهر ما تنها سینمای این شهر به دلیل مشکل در سیستم خنک کننده آن تعطیل می باشد که این جای بسی تاسف است ولی خدا را شکر که سینما کانون که وابسته به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می باشد توانسته  این کمبود را جبران نماید.

* و اما کنکور، امسال برای اینکه خودم را بیازمایم در کنکورملی در رشته ای  شرکت کردم که اصلا مربوط به رشته ی تحصیلی ام نبود و فقط در حد کنجکاوی که در آن امتحان فقط از اطلاعات عمومی ام استفاده نمودم  و  الحمدا... توانستم مجاز شوم و اسمم در لیست نهایی بود ولی قصد ادامه تحصیل در این رشته را ندارم و فقط قصد امتحان خودم بود که سربلند شدم و فقط وحید هدیه ای ضرر نمود .

* ما تازه از مسافرت برگشته ایم 10روز بدون هیچ گونه دغدغه ای فقط و فقط به تفریح خود فکر می کردیم و اصلا به فکر اداره و مشغلیات فکری آن نبودیم . در این مدت به تهران رفتیم و به اتفاق دوستم و همسر گلش به شهرهای شمالی کشور رفتیم و از تله کابین و نمک آبرود و شنا در پلاژ فوق العاده تمیز آمل گرفته تا ... استفاده ی کامل بردیم. براستی که مسافرت در روحیه ی انسانها موثر می باشد و اکنون ما با روحیه ای بسیار شاد در پشت میز کارمان قرار می گیریم و پاسخگوی ارباب رجوع هایمان هستیم.

* چند نفر از دوستان وبلاگی توانستند به دانشگاه راه یابند که از اینجا برای همگی شان آرزوی موفقیت را می کنم.

* به راستی که درس و کتاب واقعا گرانبهاست . خود من اگر هفته ای سه چهار کتاب از بوشهر شناسی نگیرم روزم شب نمی شود . باید در طول روز مطالعه داشته باشم. دوست دارم به روز باشم در همه ی زمینه ها تا اگر سوالی ازم شد شرمنده نشوم. جدیدا از تهران چند جلد کتاب تازه انتشار یافته خریدم که یکی از آنها ((خانوم))  نوشته ی مسعود بهنود بود که واقعا جذاب و خواندنی بود . سرگذشت خواندنی نوه ی مظفرالدین شاه بود که واقعا خواندنی بود توصیه می کنم حتما این کتاب رو بخونید.   

به قول چارلز لویی مونت کیو: باید زیاد مطالعه کنید تا بدانید که هیچ نمی دانید.

* و اما یه عذر خواهی بابت پست قبلی ام باید از شما دوستان کنم مثل اینکه کلمات جابه جا شده و معنای اصلی را نرسونده که مشکلی بود که در سیستمم به وجود آمده بود امیدوارم مرا ببخشیده باشید.

و اما در پایان شعری از فریدون مشیری تقدیم به شما دوستان گلم می کنم باشد که خوشتان آید:

بوی عشق

شب، همه ی دروازه هایش باز بود

آسمان چون پرنیان ناز بود

گرم، در رگ های ما، روح شراب

همچو خون می‌گشت و در اعجاز بود

با نوازش های دلخواه نسیم

نغمه های ساز در پرواز بود

در همه ذرات عالم، بوی عشق

زندگی لبریز از آواز بود

بال در بال کبوترهای یاد

روح من در دوردست راز بود